قضیه از این قراره که ما عقدیم
چندشب پیش توی مهمونی ای بودیم خونه فامیل شوهرم باهم بعد قرار بود شوهرم منو برسونه خونمون
بقیه رفته بودن عزاداری شوهرم گف پس بیا تورو برسونم خونتون چون با موتوریم تا بریم و من برگردم دیر میشه.
منم گفتم باشه رفتیم توراه بهش گفتم یکم دور بزن نذری بگیریم دسته هارو ببینیم
گفت میخوام برم خونه کار دارم یکم گفتم باشه منو رسوند خونمون پیاده شدم رفت
من حس ششمم خیلی قویه حدس زدم این نمیخواد بره خونه
بیست دیقه گذشت زنگ زدم گفتم رسیدی گفت نه راها بستس ترافیکه (فاصله خونشون تا خونه ما بیست دقیقه س)
۴۰ دیقه بعد پیام داد گف من رسیدم خونه
گفتم چرا انقد دیر؟ رفتی خونه فلانی بازم؟ اول ایموجی فرستاد گفتم آخه راهتو دور کردی فکر کردم رفتی اونجا
گفت آره اتفاقا رفتم مامانمو برداشتم با اون اومدم خونه
منم گفتم باشه گفت چطور؟ گفتم هیچی زنگ که زدم حس کردم داری دروغ میگی بهم
این وسط که من طلبکار بودم
خواهرش یهو به من زنگ زد جای ی چیزیو پرسید ک فقط مامانش میدونست گفتم آره من میدونم کجاس مامان گذاشته اونجا نیس؟ گفت نه. خدافظی کردیم
همین که قط کرد شوهرم پیام داد گفت پس زنگ میزنی به خواهر من آمار منو میگیری؟ حق نداری زنگ بزنی به اینو اون بپرسی من کجام و با کی ام خلاصه قهر کرد رفت خوابید دیگه جوابمو نداد.
من به خواهرش پیام دادم حرف زدم نتیجه حرفاش این بود که
شوهرم به مامانش گفته من اومدم دنبال تو زنم نفهمه چون به اون گفتم میرم خونه ناراحت میشه.
مامانشم اون وسطا زنگ زده به خواهرش
خواهرشم گفته آره از من پرسید منم گفتم
مثل اینکه مادرشوهرم پر کرده شوهرمو که آره زن تو زنگ زده آمارتو درآورده
درحالی که خواهرش زنگ زدنی من قضیه رو میدونستم
من از دیروز نه زنگ زدم نه پیام دادم اونم نداده.
امیدوارم فهمیده باشید قضیه رو بگید حق با کیه
من اصلا دوس ندارم قهر باشیم ولی برای اون مهم نیست چونکه مادر خواهرش دورشن.