خیلی حس عجیبی بود خونه ی خیلی بزرگی بود یه زمانی کلی آدم اونجا زندگی میکرد حالا هرتیکه ایشو یکی ساخته بود چه روزگاری بود کلی آدم کلی دورهمی کلی خاطره همشون تموم شدن🙁مادربزرگ پدربزرگم دوتا از زن عموهام داداشای من عمه ام الان دیگه نیستن دنیا چقدر جای عجیب و ترسناکیه چقدر بیهوده س چقدر بی ارزشه چقدر عمر سریع میگذره چشم به هم بزنی باید دنیارو ترک کنی و به سمت زندگی ابدی بری کاش بتونم آدم خوبی باشم ولی سخته چرا واقعا بااینکه میدونیم انقدر زندگی کوتاه و بی ارزشه انقدر براش له له میزنیم برای سودخودمون حاضریم هر کاری بکنیم؟