تو هیئت بودیم یه دختر حدودا پنج ساله بود با مادرش،هی اذیت میکرد که دستشویی دارم،بند کفشمو ببند،آب بده و از این حرفا،یهو مادرش صبرش تموم شد یه کشیده محکم زد تو صورتش،دستشو برد جلو گفت دوباره اذیت کنی میخوریا.
دیگه از اول تا آخر بچه خیلی ساکت و آروم نشست کنار مامانش.
خب از اول ساکت میموند جلو اونهمه آدم کتک نمیخورد.