سر یه بحثی گفتم من دیگه نمیام و منو نمیبینید دیگه ولی یجورایی هم تقصیر خودم بوده حالا پشیمونم با هم بحث کردیم گفتم نمیخوام ببینمت گفت چرا اونوقت گفتم لزومی نمیبینم بعد گفت اوکی برو بسلامت بحثش مفصله حالا ا نجا هم من کار میکنم کارمندشم پیام دادم کلید دفتر رو به کس بدم گفت بده به سوپری امشب الکی گفتم نمیتونم گفت صبح زود یا عصر برو بده اصلا انگار ن انگار منم گفتم اوگی وسایلمو جمع میکنم بعد کلیدو میدم بعد گفت اوکی ممنون بعد گفتم یعنی اینقد دیگه منو....؟گفتم دیگه هیچوقت منو نمیبینی هیچوقت
اون خودش با من هم شیفت نیست
حالا صبح برم یا نه
از یطرفیم گناه داره نرم خیلی گرفتارتر میشه