سلام مشکل من بادختر نوجوان ۱۶ساله تقریبا من هرچی میگم انکار زهره براش بگو بخند کنم باهاش هم اخر سر دادو فرباد سرم میزنه خسته شدم روانشناس بردم گستاخ تر شده هرچی میخواد انجام میده نباید بگم چرا هرکاری دلش بخواد میکنه اخر بگم بالا چشمت ابرو هست داد وفریاد وهرچی دلش میخواد میگه خسسته شدم دیگه چع کارکنم با زبون نرم میام با خوش رویی ولی همه چی رو از من بد میبینه انکار هرچی میگم بهش برمیخوره نمیشه یک کلام حرف زد باهاش از پارسال شدیذ شده عوض خوب شدن بدتر وبدتر میشه