وایسادیم نذری بگیریم قیمه...
من عشق قیمه های امام حسینم...
غذا کم بود گفتن برید یه خانومه رفت دوباره برگشت دید دارن میدن بچه کوچوووولو هم بغلش بود گفت من اینجا بودم الان رفتم ...دوباره اومدم...گفتیم بگیر اشکال نداره بچه بغلشه...وقتی گرفت یه پیرزن بیشعور گفت ایشابه زهرماااارت بشه😐😐😐
خانومه خیلی ناراحت شد بنده خدا😐😶😬