بیاید میخام از حاجتایی که گرفتم براتون بگم

خب 

یکی دیگه از چیزایی که واقعا حاجت داده بهم سوره ی واقعه بود یه برنامه ای داشتم اسمش عشقعلی بود اون برنامه رو نصب کردم تو گوشیم، تو اون برنامه همش چله میزاشتند گروهیم بود هر روز برای حاجت یکی از اعضا دعا میکردیم  ،بعد سطر سطر بود و تا سطر اولو تموم نمیکردی نمی‌تونستم برم سطر بعد اولین سطحشم زیارت عاشورا بود که زیارت عاشورا رو خوندم و از اونم حاجت گرفتم (حالا بعد تعریف میکنم) رسیدم به سطح بعدش که میشد چله یک سوره ی واقعه چند روزی خوندم اصلنم نمی‌دونستم برای چی خوبه ،باخودم گفتم بزار ببینم این سوره ای که میخونم برا چی خوبه رفتم تو گوگل و نی نی سایت دیدم نوشته برای رزق و روزی گفتم باشه حالا ادامه میدم ببینم چی میشه واقعا امتحانی خوندم برای اینکه توی برنامه ی عشقعلی بتونم برم سطر بعد خوندمش بعد در کنارش صدقه هم میدادم یعنی باورتون نمیشه تو اون ماه آنقدر رزق و روزیم زیاد شده بود تازه دوتا دستبند طلا اونم طلای سنگین و کلفت هم بهم رسید من هیچ وقت طلا زیاد نمی‌تونستم بخرم اونم با اون وزن سنگین برام جالب بود که تو یه ماه.... خدایی باورم نمیشد کاش ادامه داده بودمشو ولش نمیکردم خیلی پشیمونم که چرا این سوره رو ادامه ندادم و ول کردم بعدشم هرچقدر خاستم بخونم نمیشد همش یا یادم می‌رفت یا کار پیش میومد نتونستم شروع کنم، سر فرصت دوباره شروع میکنم اگه خدا بخاد

یکی دیگشم دوباره با چله ی حدیث کسا بود البته تو هین چله خیلی نماز و ذکرم خوندم که الان اصلا یادم نمیاد چیا بودن ولی خب یه پسری تو محلمون روم کراش بود من هیچ حسی بهش نداشتم و کلا خوشم نیومد ازش مامانم با مامانم خیلی دوست بودند مامانش بعضی وقتا پامیشد میومد خونمون 

این پسر همش وقتی من از مدرسه میومدم با موتور میوفتاد دنبالم همش جلوما می‌گرفت که باهام حرف بزنه همش تا منو میدید میومد سمتم منم همش میپیچوندمش میگفتم دیرم شده، کار دارم نمیخاستم بینمون کدورت پیش بیاد چون چند سال بود تو محل همو می‌شناختیم حتا مامانشم میومد خونمون شروع کردم به خواندن حدیث کسا چهل روز و آنقدر براش دعا میکردم سر حدیث کسا(میگفتم خدایا این خیلی پیشرفت کنه بهترین دختر بیاد تو زندگیش ،کلی موفقیت به دست بیاره فقط من دیگه اینو نبینم) یه چند وقت دیگه از اون محل رفتند دیگه هم خبر ندارم ازش

لطفاً هیچ جا و تو هیچ تاپیکی متن هامو کپی نکنید و برای کسی نفرستید چون راضی نیستم و دِین به گردنتون میمونه 

ممنون❤️🙏

یکی دیگشم...

من خیلی دلم میخواست دماغمو عمل کنم یعنی چند سالی بود که این آرزو رو داشتم دلم میخواست دماغم عملی باشه بابامم از اون باباها بود که به هیچ جوره راضی نمیشد هرچی باهاش حرف میزدم التماس میکردم یک کلمه می‌گفت نه ☹️ 

منم تصمیم گرفتم چله ی سوره ی یاسین بردارم یعنی روزی یه دونه یاسین می‌خوندم به نیت اینکه بابام راضی بشه البته تو دوران چهل روز خیلی نماز و ذکرم هم گفتم بعد چهل روز دوباره به بابام گفتم تروخدا بزار من دماغمو عمل کنم ایندفعه قبول کرد یعنی اصلا باورم کردنی نبود خودم توش مونده بودم 

الآنم دماغمو عمل کردم و راضیم هرکیم منو میبینی می‌پرسه دماغتو کجا عمل کردی آدرس دکتر تو بده🙃❤️

روتین مذهبی من:۱۴۰۴/۵/۲

۷:۱تا نادعلی 

۲۰:۲بند از استغفار ۷۰بندی امیرالمومنین 

۳:سوره ی واقعه (شب)