خیلی میترسم شوهرم گرفتارش بشه
من رفته بودم قهر خونه بابام
وقتی آمدم دوستم دیدم
گفت آره از شوهرم پرسیده سرچی وفلان
میگفت من گفتم تقصیرا همش از توعه وفلان
بعد امشب باهم بیرون بودیم همسایه ها جمع بودیم
بعد گفت آره اون روز با ابحیم دعوام شد میخواستم بزنمش
شوهرم از اون ور گفت آره با اون چوب ک میزدی اون میمورد
بعد دوستم برگشت گفت آره دیگه تو مسخره کردی منم نرفتم بزنمش
همه هم بودن مادر شوهرم مادر اون دختره و همه دیگه
نمیدونم چرا حس خوبی ندارم
حالم گرفته شد یه لحظه
وای خدا 😭