الآنم گفتم فردا میخام برم خونه مامانم تاسوعا گفت گرمه و فلان و بچه اذیت میشه .گفتم همش نیم ساعت راهه بعدم با ماشین خودمون میرم . گفت اگر خواستی خودم میبرم گفتم اولین سالی که میتونم با ماشین برم خیلی ذوقش دارم ، باز بهانه گرفت . الآنم گفت هر گوری میری برو ولی به ماشین من دست نزن . کلللل حرفش اینه دوست نداره من جای که خوشحالم برم دیشب میخواستم بچه بخوابونم با مادر شوهرم برم مسجد بچمو صدا میزد میگفت نخواب که نتونم برم مسجد. منم الان گفتم من که هر وقت هر کاری خواستم انجام دادم رو سیاهیش به کسی که دنبال حاشیه بوده مونده . ولی اینا همش حرفه بچه ها اگر نزاره نمیتونم برم مثل سلیطه ها دعوا درست میکنه و اصلا حرف های منطقی نمیزنه هر چی هم بگم ازین شاخه به اون شاخه میپره حتی به دروغ که فقط کم نیاره. من چیکار کنم
نگید حتما دلش میخواد پیش شما باشه چون خودش اصلا مراسم مذهبی نمیاد جوگیر تحت تاثیر م. ا. ه .و.ا.ر.ه