سلام بچه ها خوبین من و شوهرم ازدواج دوممونه، همسرم از ازدواج اولش یه پسر داره چهار سالشه از دو سالگی دارم بزرگش میکنم و یکساله اومدیم طبقه بالای مادرشوهرم، مادرشوهرم همش دخالت میکنه برای تربیت پسرم تا دعوا یا کاری میکنیم منو ب فش میبنده و هزار تا تهمت منو میزنه ک تو بچه رو زدی و غذا بهش ندادی و... یه بار یه دعوای بزرگ کردیم سر همین پسرم بهم گیر داد منم اعصابم خورد شد جوابشو دادم دیگ منو ب فش بست و شوهرم ازم حمایت کرد، ازون موقع خیلی جرعت نداره منو فش بده ولی زیرکی کاراشو میکنه، قضیه اینه امروز پسرم منو صدا زد من تو حموم بودم نشنیدم اومد گفت مامان مگ کری، منم گفتم خیلی بی ادبی چرا این حرف و زدی کی یادت داده این حرفارو گفت مامان جونم گفته ب مامانت بگو مگ کری، انگار اب یخ ریختن روم خشکم زد بچه ها خیلی دلم میخاد برم پایین بگم مامان مگ من چ هیزم تری بهت فروختم ک با من اینجوری میکنی،یا وایستم شوهرم بیاد با هم بریم.پایین من باهاش رو در رو حرف بزنم بگم دست از سرمون وردار، گریم بند نمیاد دستام میلرزه، اخه چرا انقد با من دشمنه
بگو مگه قرار نیست با من باشه؟ پس گوه خوریش ب کسی نیومده اگه میخوای خودت نگهش دار و تربیتش کن
کاربری دست چند نفره به خدا کمبود شماره بود ؛ هر فردم شعور اینو داره که تو تاپیکای مخصوص به سنش شرکت کنه❤️دهان شما خروجی افکار شماست وقتی باز میشود سریعترین راه برای درک شخصیتتان دراختیار مخاطب قرار میگیرد مواظب ویترین شعورتان باشید،تا افکار و وجودتان خریدارهای بیشتر داشته باشد!
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
منم مث تو پیششون گیر افتادم ...تاجدا نشی هر راهی بری بیفایدست ...من که راه در رو ندارم خودم میدونم تو این خونه میمیرمو میپوسم
برای من هیچکس دوبار عزیزنمیشه ...هرچی بودهمون بار اول بود غم که ازحدبگذرد دل حس پیری میکند،سن هرکس راغمش اندازه گیری میکند.برای توهمین کافیست که طرزنگاه کردنم به تودیگرمثل سابق نمیشود....
بهش بگو اگه فکر می کنی من به این بچه اجحافی می کنم بخاطر اینه که هم دلت کوچیکه و به اندازه کافی مهربون نیستی و هم مغزت کوچیکه نمی تونی تصور کنی یه نفر می تونه با بچه دیگران مهربون باشه
بخدا براش کم نمیزارم، این اصلا منو ادم حساب نمیکنه بچه رو میبره بیرون بدون اینک من بفهمم، پسرم منو صدا میزنه ک مامان اجازه هست برم بیرون با مامان جون صدای مادرشوهرم میاد میگ ولش کن دیگ بیا بریم