من ۱۷ سالمه دوس پسرم ۲۰ وقتی ۱۳ سالم بود تو بچگی باهاش آشنا شدم بعد ایشون خیلی رفیق باز هرشب بیرون بود ولی مناروم بود اوندعوایی کلا برعکس همدیگه بودیم یه مدت که گزشت مامانم فهمید باهاش صحبت کرد گفت تموم کنید ولی اون گریه و اینا که نه من دخترتو دوس دارم
مامانم ناچار دیگه چیزی نگفت
ما باهم بودیم تا دوسال پیش من متوجه شدم وقتی کات کردیم تو مستی به یه دختر پیشنهاد داده و بهش گفتم گفت ببخشید منادم میشم و اینا من قبول کردم یه مدت گزشت گفتم برم سرکار حداقل بیشتر بیرونم بیشتر پیشم هست حواسم بهش هست بعد متوجه شدم با یه دختری چند ماه تلفنی صحبت میکردند و بعد دوباره گفت ببخشید و اینامن قبول کردم چوندوسش داشتم ایشون رفت چابهار سرکار همش برام پول میزد تا میگفتم پول سریع واریز میکرد گفت اومدم اصفهان موتور میخرم همش بیرون و اینا
اومد اصفهان فهمیدم با یه دختره رل زده من کنار کشیدم کلا رفتم بعد دو هفته اومد کفت ببخشید و من خر دوباره قبول کردم بعد میدیدم با یه دختری به نام زهره تلفنی صحبت کرده گفتم چرا گفت اصن این منو نمیشناسهو بهونه هرشب کارام تموم میشد میومد دنبالم چند شب نیومد میگفت موتورمخرابه ولی پیش رفیقاش بود گفتم بدم میاد از رفیق بازی همشمیگفت دیگه نمیرم پیششون ولی بعد یه مدت دوباره تکرار میکرد حالا چند وقتیهموتور نداره من ندیدمش دیشب گفت برات غذا گرفتم کارت تموم شد بیا سزکوچه بگیر من رفتم گرفتم بعد رفت خونه باهام صحبت کرد من بهش گفتم بهتاعتماد ندارم بیا تموم کنیم گفت فردا ببینمت حرف میزنیم بعد هرچی زنگ زدم جواب نداد ساعت سه صبح پیام داد خوابم برد من الکی گفتم دیدم با دوستات رفتی بیرون گفت خوش به حالت گفتموافعا خوش به حالم ذات تورو شناختم
گفت من بیرون نرفتم خوابم برد
خواهرش بهم گفت بیرون بود ساعت سه اومد خونه
از پیام خواهرش اسکرین گرفتم براش فرستادم
بعد اجیش گفت الانم بیرونه ولی گوشیش خونس
میخاستم بپرسم دیدمش چی بهش بگم چطور تموم کنم باهاش لطفا راهنمایی کنید