من یک شهر دور از خانوادم زندگی میکنم و ماشین مستقیم برای شهرمون نیست.باید تیکه تیکه برم و خیلی خطرناکه.پدرمم فوت شده کسی نیست بیاد دنبالم
دیشب مراسم بود بعد من با همسایه مخاستم برم شوهرمم خودش هم میخاست بره .بعد شاممون دیر شد گفتم تورو خدا عجله کن زشته منتظر بمونه برگشت عصبی شد گفت تو منو داری به اون میفروشی.ب زور منو اون وقت شب از خونه انداخت بیرون منم ی ساعت گذشته پیام دادم و کلی التماس کردم که برم خونه چون جایی نداشتم برم. گذاشت بیام تو خونه ولی جدا از هم خوابیدیم .صبح رفت بیرون الان پیام داده تا من میام باید از خونه بری منم موندم چیکار کنم.چجوری برم کی برم.منم گفتم دارم وسایلم رو جمع میکنم فردا صبح میرم گف من باید همین الان بری
آخه اینجا ماشین نیست من چیکار کنم.