امشب حالم خوب نیست طبق معمول
ازبچگی تاحالا دردی نبودک نکشیده باشم
قربانی خیانت مادرم بودم جلو چشم به بابام خیانت میکرد نذاشت بچگی کنم مثل سگ کتکم میزد صورتم کبود میکرد همیشه خدا میگفت تو زشتی بدریختی باوجود اینکه همه میگفتن خوشگلی اعتماد به نفسموگرفت
فحش زشت زشت بهم میداد کتک ناجور خداازش نگذره
هیچ موقع مادری برام نکرد نمیکنه
بزرگ شدم اما کاش نمیشدم فوق العاده حرصی عصبی شدم یه دختر عصبی یادخیانتاش ک میفتم روانی میشم دیوانه میشم
من بزرگ نشدم فقط پیر شدم
به مرورزمان اجازه ندادم کتکم بزنه تا خواست بزنه منم زدمش من فقط میخواستم از خودم دفاع کنم ازبس کتکم میزد صورتم کبود میشد ازبس نشکونم میگرفت تمام بدنم کبود میشد ازبس تو گوشم میزد گوشم سوت میکشید
وقتی ک بزرگ شدم نزاشتم کتکم بزنه مقاومت کردم وفحش میداد میده منم میده کتک بزنه منم میزنم دقیقا مثل خودش شدم
میدونم الان میگین وای چطور دست رومادرت بلند میکنی قضاوت نکنین ببخشید بخشید مادری ک وسط پا دخترشو نشکون بگیره اونم به طور وحشتناک میگفت جایتو نشکون میگرم ک نتونی به کسی نشون بدی این مادر نیست الان هروز کاری میکنه داد بکشم عصبی بشم
تمام پولاشو خرج خودش میکنه بعد انتظار داره اون پول ماهان خیلی کمم خرجش کنم پول ماهانم ۶۰۰۰ تومان یعنی زیر یه میلیون
الان. دقیق به دقیق نفرینم میکنه فحشم میده حق با کیه