...
میدونین...عرضم به حضورتون که زندگی ما یک زندگی تازه شروع شدس که روی ریل نیفتاده هردومون جوونیم و دانشجو و مسائل مالی بدجور اذیت میکنه حالا اینارو اضافه کن به اینکه یک ماه دیگه هم بچمون به دنیا میاد و هیچی اماده نیست!
حالا کار به اینا ندارم...
من شوهرم برای تولدم چند روز پیش طلا خرید
ولی خب من کلا طلا دوست ندارم.
یعنی اهل زیور الات نیستم و از طرف دیگه میدونم اگر برم بفروشمش و باهاش چیزایی که دوست دارم بخرم رو بگیرم ناراحت میشه و یجورایی انگار یک قانون نانوشته هست که حق این کار رو ندارم.
از طرفی میدونم که اگر مسئله مالی و مشکلی پیش بیاد یجورایی رومم نمیشه بگم مثلا من طلامو نمیدم و...
چند روز پیش الجیش به ما یک قابلمه داد از این چندکاره نمیدونم تنور میکنه کباب میکنه و خیلی خفنه مثلا...
که قیمت سیزده و نیم ایناس...
حالا شوهرم میگفت بیا بریم اینو بفروشیم برات طلا بگیریم.
اونجا بود که من برای اولین بار اومدم مطرح کردم و گفتم که اگر بفروشیم و طلا بگیریم اون طلا برای ماعه یا برای منه؟؟
که شوهرم خیلی جا خورد و گفت یعنی چی ما زن و شوهریم و مگر من و تو داریم و...
خلاصه که هرچی لباس و اینا بخوام برای خودم بخرم و یکم تازه عروس باشم و اینا برمیگرده میگه زرنگ باش و طلا بخر و سرمایه گذاری کن ولی درنهایت انگار اون طلا ها برای من نیست بلکه فقط سکه های اونه که من به سر گردنم انداختم و این خیلی حس مزخرفی بهم میده... نمیدونمم چی بهش بگم