کتاب شفای زندگی

یعنی اینکه کینه و خشم بمونه تو دلمون بهمون آسیب میزته

اره اون کتاب میگه که هر درد جسمی که داریم در اثر احساسات درونی ماست حتی تصادف یه خشم خالی نشده و تنفر از دیگرانه داستان زندگی خود خانم لوئیز هم ابتدای کتاب خودش خیلی تامل برانگیزه میگه منشا تمام دردها ازذهن هست و برای شفا باید خودمونو ببخشیم و دوست داشته باشیم و ذهنمون پاک کنیم و به منبع اصلی تمام نیروها و انرژی ها که همون ایمان هسن وصل بشیم تا این نیرو خاموش نشه هر آدمی به چیزی ایمان داره و باید به همون وصل بشه به نظرم مثل باطری که باید شارژ بشه ایمان باعث شارژ شدن میشه خانم لوئیز خودش اینجوری بیمارانش درمان میکنه خودشم سرطان میگیره که درمانش میکنه کتاب خیلی خوبیه

خشم و تنفر باعث بیماریه وقتی ببخشی رها میشی نیروهای منفی رها میشن و جا برای عشق و دوست داشتن و چیزی که ما واقعا بخاطرش خلق شدیم باز میشه اگه وجودمون از تنفر خالی بشه و محبت و عشق و خصلت‌های انسانی جاشو بگیره و ما به منبع اصلی نیرو که همون ایمان و آمدید هست وصل باشیم درطول زندگی بیمار نمیشیم و با مرگ طبیعی می‌میریم 

من بسیارسختمه اینطورکتابارو توزندگیم تعمیم بدم

برای ما سخته ببخشیم اما اگه بدونیم با بخشیدن این ماهستیم که شفا پیدا می‌کنیم ورها میشیم راحته توی اون کتاب نویسنده آموزش داره برای پاک کردن اتاقهای ذهن وتمرینهایی که جلوی آیینه تکرار میکنی نویسنده با یادآوری دوران کودکی میگه در کودکی بزرگسالان ما با بکار بردن افعال منفی ذهن مارو ناخواسته از درک توانایی های خودمون فلج کردن و ما با تمرین توی آینه وکار برد افعال مثبت در جهت اصلاح ذهن و یادآوری توانایی‌های خودمون به ما کمک میکنه تاذهن از زباله های تل انبار شده که باعث آشفتگی اون شده پاک بشه تا بتونه مارو به سمت درست هدایت کنه

درست منظورتون رو نمیفهمم ولی این کتاب میگه که هر آدمی که به کسی بدی میکنه در درون خودشم زخمی هست و وجود اونم مثل ما در طول زندگی زخم خورده و درد کشیده و بخاطر همون کمبود ها و عقده ها و یا عقاید اشتباهی که نسل به نسل میچرخه اینطور شده مثلا میگه ما قربانیان قربانیان هستیم بخاطر همین باید همدیگرو ببخشیم و نسبت به آدمها و جهان پیرامونمان احساس مثبت داشته باشیم و از بد بختی و بد شانسی دم نزنیم تا انرژی ها و اتفاقات مثبت به ما جذب بشه آدمها به واسطه اعمالشون شناخته میشن اگه عملشون رو ببخشیم با آگاهی از اینکه اونها هم قربانی خشم دیگری شدن دیگه نفرتی نمیمونه و بخشش کامل صورت میگیره

من کاملا درک میکنم و خودمم کسانی رو دارم که شاید هرگز نباشم ولی اون کتاب کتابی هست باید همشو بخونی و حتی دوبار خونده بشه بخشش به خاطر اونها نیست بخاطر خودمونه بخشیدن یا نبخشیده چیزی از اونها کم نمیکنه بلکه بخشش به ما اضافه میکنه اگه به این درک برسیم بخشش راحت میشه چون وجود ما برای نفرت ساخته نشده برای عشق به خلق و خدا ساخته شده چون ما از یک روح متعالی و والا و بخشنده دروجودمون داریم تمام صفات خدا در وجود ماهست پس نفرت برای مجسمه و مارو بیمار میکنه

خواهش میکنم