اقوامی که موقع نیاز تو رو می شناسند

تمام خانواده مادرم همینطورن

 و من متنفرم ازشون

میگم خونه نیستم یا بلد نیستم سر در نمیارم

عادی ولی چندباری با خنده بهش یاداور شو که فقط تا کار داری سراغ مارو میگیری ....

من در شرایط تو هستم . کارای ریز اینجوری رو انجام میدم چون عملا چاره ای ندارم . ولی هیچ قدم اضافه و داوطلبانه ای براشون بر نمیدارم . همین کارای ریز رو هم اگر ببینم جا داره و ماجرا نمیشه به یه بهانه از زیرش در میرم

بگو من حالا باید خوشحال باشم ک فلان ازمون را داری یا ناراحت میگه چطور بگو اخه تا کارهای سیستمی و این مدلی داری یاد ما میوفتی ....یا بگو ماکه فقط کافی نتی شما نیستیم عمو و زن عمو هم هستیم ی وقتایی از این طرفا همینجوری بیاین خوشحال میشیم

همین دیگه یاد گرفته توام نباید جوابشو میدادی به روش بیار همینو شاید ناراحت بشه و رابطشو باهات قطع کنه ولی بنظر من به نفعت میشه این مدل ادما نباشنم مشکلی پیش نمیاد

 قطع ارتباط 

عموی من بعد قرنی زنگ زد گفت کتابهایی که برای تیزهوشان خوندی قبول شدی رو داری هنوز ؟ (۶ سال گذشته) بفرست بدم به پسرم بعد آزمونش پست میدم

آدمایی که پول و مال و منال شونو میکردن تو چشم ما و از خرج کردن هاشون پز میدادن بعد پول نمیده چندتا کتاب بخره برای بوش مال شیش سال پیش منو میخواد🙂‍↕️

خداروشکر قبول هم نشد