ده سالشه شوهرم خیلیییی دوستش داره هروقت از تهران میان یه ماه خونه مادرشوهرم کل مدت باید اونجا باشیم چپ میره راست میره قربون صدقش میره ماچش میکنه ولی اصلا هیچ توجهی بمن نمیکنه حتی با خوشی و تایم خوب گفتم خب قربون صدقم چرا نمیری هی میگه فردا انگار میخاد کوه بکنه ولی حتی بچه خواهرش اذیت میکنه عصبی میشه حرصش میگیره هم با قربون صدقه سرش داد میزنه میدونم نباید حسودی کنم ولی بعضی وقتا گریم میگیره