بعد ارث شوهر اسی به اسی میرسه دوباره جنجال و دخالت و دعوا مادر شوهر که مجبور میشه برگرده خونه باباش
اینم بگم باباش همش این مدت ها هواش رو داشته بیشتر از شوهر اسی
خواستن طلاق بگیرن تو این مدت که شوهر اسی میاد بچه رو ببینه بچه رو میبره بعد بیست روز میاره بخاطر پول و مهریه
خلاصه اسی دوباره بر میگرده با شرط و اوضاع بهتر
یک مدت خوب میشن و جدای از مادر شوهر زندگی میکنند که باز باردار میشه این بار دختر
قبلی پسر بود
این بار خوب بوده تا عروسی خواهر شوهر اسی دعوتش نمیکنن، طلا های اسی رو مادر شوهر میپوشه
باز چیزی نمیگه
مادر شوهر تحریک میکنه شوهر اسی رو که بیاید پیش من خونه بزرگه جا خوبه
پدر اسی که مریض میشه و بیمارستانه ، از این فرصت استفاده میکنند و خونه رو جابجا میکنند
و هیچ پدر اسی فوت میشه
اسی هم تو این مدت اذیت میشه