پدر من در سن ۱۶ سالگی با زور وقلدار بازی به اولین خواستگارم جواب مثبت داد بدون اینکه نظرم رو بپرسه اینقدر گریه کردم جلوش اصلااااااااا فقط میگفت خانواده خوبین حتی من شوهرم رو کامل ندیده بودم فقط موقعی که واسه آزمایش رفتیم تازه دیدمش حالا آدم بدی نیست واقعا ولی موقعیتهای بهتری هنوز میتونست اتفاق بیفته این موضوع برای ۲۷ساله پیشه
پدرمنم وام ازدواج نگرفت اصلا گفت من قرض وقسط دارم نمیتونم قسط اضافه بردارم وام رو شوهرم برداشت دیگه تفهمیدم چکارش کرد خودشم در حد یک نیسان پر جهاز داد بهم ولی با این تفاوت که من بخشیدم و حالا ازبین ۶تا دختر که داره همیشه خونه من که میاد شب رو هم میمونه با مامانم تمام کارهاشو انجام میدم شوهر من همیشه میگه از تو ساده تر نیست بخدا ولی خوب چکار کنم
من منتظر اومدن بابام هستم هنوز
نمیتونم بگم بدم میاد اما رابطمون خوب نیست همچنین در زندگیم انگار فقط اسمش هست پول میده ها اما‌محبت یوختی گاهی میشه دعوا میوفتیم خیلی بد تو دلم حس تنفر میکنم ولی بعدش نه فکر کنم یکخورده دوسش دارم یکم
منم همینم نسبت به خونوادم قضاوتم نکنید خیلی زجرم دادن خیلیییی
آرزوم مرگ پدرم بود دوست داشتم قبل مادرم بمیره که ۱۶ سال پیش به آرزوم رسیدم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
26 ثانیه پیش
26 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
