2777
2789
عنوان

کادوی دختر جاریم و دختر من

309 بازدید | 21 پست

سلام لطفا منو راهنمایی کنید 

دختر جاریم هشتم تیر تولدش بود دعوت کرده بود شام رفتیم مادرشوهرم بهش پونصد کادو داد خواهرشوهرم بهش پونصد نهم تولد دختر من بود اما من تولد نگرفته بودم اونا خودشون هرسال میان دیشب یه ظرف غذا پلاستیکی اندازه همون چهل پنجاه تومنی بود مادرشوهرم و یه فنجان ولن تاین که روش حک شده ولن تاین خواهرشوهرم ک میدونم از خونه اورده :الان من بخوام اعتراض کنم شوهرم که انشاله بمیره منو میکشه چون خیلی طرف اونارو داره چطوری به اونا بگو ک نباید فرق بذارن بین نوه ها لطفا بگید خیلی حالم بده 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خوب اون تولد گرفته دعوت کرده کلی هم هزینه کرده 

خوشبحال مردها دلشان که بگیرد سیگار می‌کشند..هرزمانی ام که باشد بدون ترس ودلهره،به دل خیابان میزنند،حتی اگر. شد وسایل دم دستشان رامیشکنند،اما ما زن ها چه؟؟؟نه خیابان برای دلتنگی هایمان امن است،نه سیگار با طبع لطیفمان سازگار...نه دل شکستن ظرف ها راداریم...مازن ها که دلمان میگیرد...زورمان به موهایمان میرسد...به ناخن هایمان میرسد...به بغضمان میرسد...ما زن ها درمواقع دلتنگی خیلی قوی که باشیم نهایت درگوشه ی مچاله می‌شویم بی صدا می‌میریم...

عزیزم اون مهمونی گرفته بود و هزینه کرده بود خیلی فرق داره شماام اگه مهمونی میگرفتی کادوی بهتری میگرفتی اونا فقط خواستن یه کاری کرده باشن انقدر از مردم طلبکار نباشید

آتشی برکش و برخیز ز خاکستر خویش✨️    اگه جواب ریپلایتو ندادم ینی ارزش خوندن و جواب دادن نداشتی

گلم کسی که سن داره نخواد تا این سن بفهمه بعدش هم نمی‌فهمه خودت و خسته نکن به قول شیر فرهاد اینا هیچی تو زندگی نمی‌فهمم🤣

خود طرف مقابل باید شعور داشته باشه پس نداره

میشه واسه نیست دلم صلوات بفرستید.😍 انشاالله حاجت روایی همه

عزیزم!

جاری شما وقت گذاشته هزینه کرده تولد مفصل گرفته بهشون شام داده ، معلومه خب باید کادوی ارزنده ای بهشون بدن.

شما نه تولد گرفتی نه شام دادی،انتظارتم انقدره؟ اتفاقا مادرشوهرت اینا منت گذاشتن که هدیه اوردن

من آباد بودم؛این تو بودی که آتش بر خاکم افکندی.و اکنون،پس از سال‌ها از پایان جنگ،آنگاه که پا در سرزمینم می‌گذاری،مین‌هایی که روزی خود کاشتی،خودت را به نیستی می‌کشانند.نه تو از دود جان به‌در می‌بری،نه من از زخم، رهایی می‌یابم.

واقعا ؟

بله 

من آباد بودم؛این تو بودی که آتش بر خاکم افکندی.و اکنون،پس از سال‌ها از پایان جنگ،آنگاه که پا در سرزمینم می‌گذاری،مین‌هایی که روزی خود کاشتی،خودت را به نیستی می‌کشانند.نه تو از دود جان به‌در می‌بری،نه من از زخم، رهایی می‌یابم.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792