با کلی خواستگار با شرایط عالی عاشق پسری شدم که هیچی نداشت وبا مخالفت کل فامیل ازدواج کردم پشتش وایستادم تا این که معلم شد ویه خونه داریم ویه بچه حالا الان شده رئیس و هر چی میشه میگه شرایط منو نمیخوای طلاق بگیر سالی یه سکه است دیگه،روزی که اولین بار دیدمش گفت از همه سرت میکنم خوشبختت میکنم حالا چیزی نیاز داشتنی میگه کور بودی نداشتم اولش نمیخوای برو خونه بابات
هی خدا وای از زمانی که گدا معتبر شود. از خدا بی خبر شود. حکایت ماهاست. الان برا خودت وقت و انرژی بگذ ...
یه مدت دستش خالی بود همه چی میرفت قسط خونه با چرخ صنعتی کار میکردم دستم تو جیب خودم باشه اوضاع از اینم بدتر بود همش میگفت کار نکن من نمیخوام هر چی کار کنی میدم سر این مسئله همیشه دعوا بود فاز این مردا مشخص نیست
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!