یعنی من یک ساله خونم بهم ریختس تا میخوام ی کاری کنم اینقدر گریه میکنه و بهانه میگیره که بیخیالش میشم پس کی میتونم یک خونه مرتب داشته باشم
من کلا خواب بچم هم کمه وقتی ام ظهر میخوابه من زبان میخونم چون لازم دارم خونم خیلی بهم ریختس
اون وروجک رگ خوابت دستش اومده فهمیده جیغ بزنه صاحب هرچی بخواد میشه
من پسرم تا نزدیکی های سه سالگی به عناوین مختلف نمیزاشت به کارام برسم حالا یا اسباب بازیشو پخش میکرد یا می‌گفت باهام بازی کن و ....
از هر چند تا خواسته یکی رو در جا گوش کن که به زندگی دلگرم باشه یکی رو بعدا انجام بده صبر یاد بگیره یکی رو هم انجام نده که همیشه هرچی خواست حاضر و آماده نباشه
اتفاقا هر بچه ای اندازه سن خودش عقلش میرسه از الان همه اش در خدمت باشی برسه به نوجوانی دیگه واویلا
کارهای خونه رو بکن ، ببینه هستی خونه ولی در خدمتش نیستی، نمیگم رهاش کن ولی بفهمه معنی حضورت رو که برای خودت هم کارهایی رو داری، یه چیزی تو مایه های وقتی کارت داشت بگی: باشه ولی الان نه
مهم نیس حالا یکی دو سالم خونه بهم ریخته باشه
منم مثل شما
حالا من وسواس دارم نامرتبیه خونه عصبیم میکنه نمیزاره تمرکز کنم
فعلا باید این طوری سر کنیم
وقتی خوابه سعی میکنم یه کم جمع و جور کنم خونه رو ولی از کت و کول میافتم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
7 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
