2777
2789

سلام به همه‌ی خانم‌های مهربون اینجا.

یه سؤال خیلی شخصی و سنگین دارم. لطفاً اگه حالشو ندارین، از این پست بگذرید.

 سوالی که مدتیه ذهنمو درگیر کرده من توی کودکی شرایط خیلی سختی رو گذروندم مادرم اعتیاد داشت و از لحاظروانی منو تحت فشارای مختلفی میزاشت . ۱۳ سالم که بود از خونه فرار کردم، و متأسفانه اتفاقاتی برام افتاد که هنوز زخمش باهامه... از جمله تجاوز.

الان ازدواج کردم ولی همسرم واقعاً آدم حمایت‌گری نیست. نه گوش شنوا داره، نه ظرفیت فهمیدن درد آدمو. حتی گاهی از چیزهایی که براش تعریف کردم علیه خودم استفاده کرده یا تحقیرم کرده.

 الان تقریبا ۱۰ سال گذشته با این حال، یه گوشه‌ی ذهنم همیشه هست که نکنه "وظیفه‌م" بوده که اون گذشته رو بهش بگم. نکنه یه روز بیاد و بگه: "چرا نگفتی؟" یا احساس کنه بهش دروغ گفتم.

به نظرتون: آیا گفتن اون بخش دردناک از گذشته، وقتی طرف مقابلم آدم امنی نیست، لازمه؟ آیا سکوت، خیانت محسوب میشه؟ یا اینکه یه مسئله شخصی میبینیدش و این اجازرو دارم توی دلم نگهش دارم

ممنون میشم اگه کسی تجربه یا نظری داره باهام به اشتراک بذاره. این چند خطو نوشتن برام آسون نبود.


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اتفاقاتی که واسه شما افتاده هیچ کدوم به اراده خودتون نبوده پس فقط و فقط باید تو دل خودتون بمونه .

تو هر سنی که هستید، حواستون باشه اواخرتون نخوره به اوایل دیگران. یه چیزایی برای اون بنده خدا ها تازگی داره که شما خیلی وقت پیش بوسیدید گذاشتید کنار

عزیزم نگو ،این یچیزیه بین خودت و خدات ...گفتنش دردی دوا نمیکنه هییییچ تازه بدتر هم میشه ...تجاوز مقصرش شما نبودین اون بیشرف بوده ...شما پاک پاکی عزیزم ...لطفا نگو چون بعدن همینو میکوبونه رو سرت ...به هرررر مشاوریم بگی میگه نگو ،گذشته یچیزی بوده تموم شده رفته ...خودنم فراموش کن هزیرم تو بخترینی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز