من دوماهه عقد کردم اما چهار روز بعد عقد با خانواده همسرم به طرز وحشتناکی دعوام شد و منو حبسم کردن تو خونه گوشیمم ازم گرفتن گفتن نمیزارن خانوادمو ببینم کلا بعد محضر رفتاراشون عوض شد روک گفتن اختیار دارت ماییم دیگه حتی با احترامم باهام حرف نمیزدن، خلاصه وار دارم میگم دیگه اونشب نصف شب من از خونشون فرار کردم شوهرمو پدرشوهرم افتادن دنبالم دست شوهرم کمربند بود رسیدم سر کوچه گرفت منو زد دیگ خودمو زدم ب بیهوشی مجبور شد منو بیاره خونمون فرداش زنگ زد بهم گفت طلاق، هرچقدرم خانواذم بهشون زنگ زدن ک چرا دست روم بلند کردن اینکارارو کردن از ترسشون جوابمونو ندادن کلا رفتن برای همیشه
اینم بگم ما خیلی عاشق هم بودیم ۷ ماه نامزد بودیم منو روی سرشون میزاشتن قبلشم ۶ ماه دوست بودیم یعنی دیوانه وار عاشقش بودم هنوز بعد دوماه تو شوکم که چطور دلش اومد بازیم بده میدونم مامانش زیاد منو دوسم نداشت اما خب جلوم خیلی بهم احترام میذاشت منم میگفتم مهم همسرمه ک انقدر عاشقمه
الانم خیلی کم چند تا دونه از سکه هامو ازش گرفتم ک فکر نکنن بازی با دختر مردم انقد راحته بعد چهار روز...
اما خیلی دلم میگیره وقتی باخودم تنها میشم حس میکنم ایندم نابود شده من ۲۲ سالمه ولی خب مردم خیلی حرف میزنن پشت ادم، الان دقیقا دو ماهه حتی یدونه پیامم بهم نداده به همین راحتی ولم کرد و رفت... واقعا چرا عقدم کرد اون خیلی عاشقم بود موندم بخدا، منم برا روحیم رفتم گوشیمو عوض کردم بینیمم این هفته دارم عمل میکنم ، فقط خانوادش اینارو شنیده بودن بهم پیام دادن فوشم دادن ک با پول ما رفتی منم بدون اینکه جوابشونو بدم بلاکشون کردم
اونا فکر میکن این وسط من بردم اما حقیقت اینه من ایندمو با اون میخواستم من تازه عروس بودم کلی ارزو داشتم کلی برنامه سفر چیده بودم الان دیگه کی میخواد بیاد سمت من😔😔