مامان بابام چند ساله طلاق گرفتن ، ولی بخاطر داداشام که هنوز سنشون کمه باهم ارتباط دارن , مامان من سر یه ماجرایی خیلی اذیت شد و زنداییم این داستانو که شنید دلش سوخت بدون اینکه به ما بگه رفت به یکی سپرد که برای مادرم شوهر پیدا کنه ( اون طرف سنش بالاس و کلا دستش تو کار خیره و از قضا فامیل نزدیک مادرشوهرم اینا هم هس ) اون شخصم رفته اینو به مادرشوهرم اینا اطلاع داده که فلانی به من سپرده برای شوهر ، من خیلی ناراحت شدم بهم برخورد گفتم حالا حتما با خودشون فکر میکنن مادر من دنبال شوهر میگرده و کلی فکر منفی راجع به مادرم میکنن ، چنروزه ذهنم مشغوله خیلی خجالت میکشم از اتفاقی که افتاده ،اخه مادر من اصلا تو فکر ازدواج نیست ، بنظرتون زنگ بزنم به مادرشوهرم بگم که مادرم اصلا خبر نداشته و زنداییم از طرف خودش حرف زده؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.