دوستان من هم مادرم هم شوهرم هردو مثلا خیلی خوب و مهربون و دلسوز بودن... ولی از روی ناآگاهی ضربات جبران ناپذیری بهم زدن... من از هردوشون د اعماق قلبم متنفرم ولی یه عذاب وجدانی هم دارمخب... مخصوصا در مورد مادرم😞
بگو که نیستی فقط خدای جانمازها❤بگو که چاره سازی و خدای چاره سازها❤بگو که نیستی فقط خدای در سجودها❤تو در قیام سروها،تو در خروش رودها❤تو در هوای باغ ها،میان شاه توت ها❤تو بر لب قنات ها،تو در دل قنوت ها❤خدای من،چه بی خبر قدم زدم کنار تو❤رفیق من،چه دیر آمدم سر قرار تو❤قرار من،قرار لحظه های بی قرار من❤خدای من،یگانه ی همیشه در کنار من❤❤
همیشه فکر کردم به همین که طردشون نکردم.... ولی الان میبینم خودمم دارم دخترم رو ناخودآگاه مث خودم بار میارم.... احساس حقارت و وابستگی شدید.... که کارهای شوهرم صدبرابر تشدیدش کرده... لعنت به زندگی من
روانشناس برو انسان معمولا برای ضعف های خودش دنبال مقصر می گرده و پدر و مادر هم معمولا گزینه خوبی هست حتما مشاور برو و اینکه بدون الان که خودت می دونی مشکل چیه بهتر می تونی بچت رو تربیت کنی از طرفی هم خودت تو تربیت مشکل های دیگه هم داری که متوجه نیستی