دوروز رفتم خونه خواهرم شب اول شوهرم ساعت ۱۲شب بخیر گفت ،بعد فرداش زنگ زد گفت اصلا نخوابیدم فلان صدای موشک و …میومد ،ساعت ۱۲زنگ زد گفت دارم میرم خونه بخوابم بیدار شدم یا میرم شرکت یا میام دنبالت بعد گفتم اوکی ۵ساعت گوشیش خاموش بود ،ساعت پنج زنگ زدم دیدم روشنه گفت دارم میرم به سمت شرکت گفتم خواب بودی گفت عی خوابو بیداری ، گفتم چند بار زنگ زدم خاموش بودی فلان بعد گفت داری بیست سوالی میپرسیووو..
بعد برام نوشت خودت برگرد با اسنپ خونه گفتم یعنی چی خواهرم تدارک دیده تو گفتی میای فلان یکم بحث کردیم شبش اومد دنبالم ..
بعد رفتیم خونه دیشب دقت نکردم به اپن صبح پاشدم دیدم یه کش زخیم هستش مشکی و رنگای تیره داشت
از دستشویی اومد بیرون گفتم این چیه گفت برای اقای شجاعیه تو شرکت گذاشته بود رو میز برداشتم فلان . بعد گفتم تو خودت کمربند ببینی تو خونه باور میکنی بگم برای فلانیه ؟؟!بعد با اخم و فش بدون خدافظی رفت بهش پیام دادم خیلی نامردی
گفت
واقعا بیشعور تر از تو ندیدم کسیو. دستبند میبینی خودم گذاشتم رو اپن میگی کش مو هست
گفتم بعد میگی کمربند .. دیگه باهات کاری ندارم اینقدر بی غیرت و نمک نشناسی
منم گفتم
تو خودت میدونی،منم میدونم چی دیدم چی گفتم ،من دیشب تو دستت ندیدم که ببینم گذاشتی رو اپن پس نگو تو دیدی . منم دیگه کاری بهت ندارم