2777
2789
عنوان

دیشب به همکارم که کراشمه زنگ زدم

478 بازدید | 26 پست

همکارمه ولی یه شهر دیگه رفت امد میکنه درکل خانوادش شهرماهستن هرچندوقت یبارهم میاد اداره ما سرمیزنه قبلش هم ب من خبرمیده

دیشب خیلی الکی برای اولین بار بهش زنگ زدم حرفای معمولی گفتیم کلی  تحویلم گرفت ولی دیگه وسطاش انگار دورش شولوغ بود صدای خنده می اومد گفت بهت زنگ میزنم منم گفتم فعلا و قطع کردم

ولی ازدیشب تا الان ذهنم درگیره 

یعنی داشتن ب کی میخندیدن کی کنارش بود

شاید منو مسخره میکردن ذهنم هزارجا رفت

دیگه محلش نذارم یعنی؟

نیاز به یه اتفاق جدید دارم که دوباره حس کنم این زندگی ارزش جنگیدن داره و هنوز زیباست..

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

شاید رفیقاش بودن ولی کلا دیگه خودت زنگ نزن و کوچیک نکن خودت رو. کشش داشته باشه خودش پیگیرت میشه

اره دیگه زنگ نمیزنم صدای خنده پسرونه بود میدونستم سرکاره ولی کاش زنگ نمیزدم

نیاز به یه اتفاق جدید دارم که دوباره حس کنم این زندگی ارزش جنگیدن داره و هنوز زیباست..
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز