2777
2789

بچه ها

من به جدایی و طلاق رسیدم و میخوام تموم کنم زندگیمو

اما دیشب یه فکری افتاده تو ذهنم

اینکه آیا میتونم با یک مرد سرد و بی احساس و دروغگو و پنهان کار و خیانتکار و خودشیفته زندگی کرد؟ بگم چشامو روش بستم و نمیبینمش و زندگی خودمو کنم شدنیه ؟ یا روح و روانم نابود میشه بازم ؟

اینجوری بگم یازده ساله تو یه خونه ایم . هیچ شبی حتی شب عروسی بغلم نکرده و نخواسته منو

همیشه من بودم که رفتم بغلش

یعنی چند سالم نرم کنارش نمیاد سمتم

عشق و محبت و نوازش و عشقولانه که اصلا هیچییی هیچ وقت نبوده و تجربه اش نکردم

الانم که من دیگه از یه طرفه بودن رابطمون خسته شدم و کنار کشیدم کلا دیگه اونم ولم کرده و کاری به کارم نداره و اصلا رابطه جنسی هم هیچی نمیخواد . 

شبا تا صبح هق هق هم کردم قدیما ! اصلا به روش نمیاره !

صبح ما خوابیم میره سرکار . شب ساعت ۹ و ۱۰ میاد . تو خونه هم هست فقط گوشی و تلوزیون . یک کلمه حرف نمیزنه

اگرم حرفی بینمون باشه با یک لحنی حرف میزنه که انگاری دشمنشم میخواد منو بزنه

یبار نگفته خوشگلم ! جذابم و حرفای عاشقونه بزنه حتی قبلا ک رابطه جنسی داشتیم هم نگفته و همیشه من میرفتم سمتش و انگاری فقط نوکر و کنیزش بودم تا نیازشو جبران کنم ! هیچ وقت عاشقم نبوده !

شب عروسی رفت تو اتاق درو بست و قفل کرد . بدون هیچ دلیلی . گفت خسته ام . ولم کن . رفت !

برای زایمانم تو شهر غریب بودم و فقط دوتایی بودیم .  من رفتم بلوک زایمان دیگه رفت ک رفت . هرچی گشتم پشت در پیداش کنم ندیدمش ک ندیدم . یکساعت بعد تولد بچه از بیمارستان پیجش کردن مگه مسلمون نیستی بچه ات لخته ! حداقل لباس بیار ! 

مرخص که شدم و رسیدیم خونه خودم شب بود . منه سزارینی رو که آرست شده بودم و آی سیو بودم و دو روز غذا نخورده بودم رو حتی نگفت چی میخوای یا نمیخوای ! با بچه ۲ کیلویی گذاشت رو مبل رفت تو اتاق درم بست تا صبح خوابید ! منم مادر بدرد بخور ندارم و اونم نیومد کلا برای مراقبتم. اون شبو تا صبح فقط خدا میدونه چجوری صبح کردم

شبا که یکی دو ساعت خونه است . بچه حرف بزنه و سمتش بره میگه ساکت شو چقدر حرف میزنی !!

خیانت هم کرده بارها

دروغ و پنهان کاری هم که هزاران بار

منم بعد از این همه فشاری که بهم اومده . روح و روانم و جسمم از تعادل و سلامت خارج شده . شدم مرده متحرک . افسردگی . عدم امنیت . اضطراب . معده درد . اضافه وزن و هزار جور بلا سرم اومده

من هم دیگه تصمیم گرفتم طلاق بگیرم و تمومش کنم

حالا از دیشب تو فکرم میشه بخاطر بچه ام بگم بیخیالش و کلا چشمم رو روش ببندم و زندگیه خودمو کنم ؟

بنظرتون میتونم رو خودم کار کنم که با مبل و کمد یکی بدونمش ؟ زندگیه خودمو کنم و اونم باشه شبا یک یا دو ساعت تو خونه ؟ میتونم بی تفاوت باشم که شبا تو خونه خوابیده و من براش بی اهمیتم و و حتی برای رابطه هم منو نمبینه ؟



بچه ات چند سالشه؟

اینجا نی نی سایته، اینجا بعضیا خرج روزانه شون، درامد ماهیانه خیلیامونه. اینجا حرف از بی عدالتی و ظلم علیه زنانه. اینجا نظرکرده زیاد داریم، اونایی که موکل دارن، حس ششم دارن، اونایی که خواب زیاد میبینن ولی نمیگن شب قبلش شام چی خوردن. اینجا نی نی سایته، جایی که از تنهایی بهش پناه میبریم، با هم حرف میزنیم، جر و بحث میکنیم، خیلیا اینجا زندگی میکنن، هویت دارن، دوستاشون اینجان. همه نوع ادمی هم اینجاست، کنکوری و غیر کنکوری و مجرد و متاهل و باردار و زائو و در شرف طلاق و طلاق گرفته و فیک و اصل و اصیل و فقیر و غنی. 🫂 ولی با هم مهربون باشیم ، چون شاید در دنیای واقعی، همه مان به همان چند کلمه ارامبخش نیاز داشته باشیم... الا بذکر الله تطمئن القلوب

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

واقعا ممکنه بخاطر کنار همجین ادمی بود و اسیب ندید؟


سوالی که تو ذهنمه و به جوابش نمیرسم اینه که اسیب زندگی کردن با این مرد بیشتره یا اسیب طلاق و جدایی ؟

البته طلاق به خودم هیچ اسیبی نمیزنه 

منظورم اسیب طلاق فقط واسه دخترمه


بمونم خودم این درد رو تحمل کنم و کنار بیام

یا برم و بچه ام با مشکلات جدایی پدر و مادر کنار بیاد ؟

کدوم عاقلانه تر و کم اسیب تره

جداشو از این نکبت چی داره موندی باهاش حالا من مجبورم حق ندارم جدا بشم تو جونتو بردار و فرار کن


ایا شدنیه با همچین ادمی زندگی کرد و اسیب ندید و بیخیال بود ؟ 

میشه شبا تا صبح تو یه خونه باشیم و اون بخوابه و منم حرص نخورم که انگار ن انگار من ادمم ؟

موندم خودم بمونم درد بکشم دردش کمتره

یا طلاق بگیرم و بچه ام بچه طلاق بشه براش دردش کمتره

بعد از طلاق خودم هیچ اسیبی نمیبینم

فقط بچه ام بچه طلاق میشه و به فکر اسیب اونم


۷ سالشه . دختره

دخترت سوالی درمورد پدرش نمیپرسه؟

اینجا نی نی سایته، اینجا بعضیا خرج روزانه شون، درامد ماهیانه خیلیامونه. اینجا حرف از بی عدالتی و ظلم علیه زنانه. اینجا نظرکرده زیاد داریم، اونایی که موکل دارن، حس ششم دارن، اونایی که خواب زیاد میبینن ولی نمیگن شب قبلش شام چی خوردن. اینجا نی نی سایته، جایی که از تنهایی بهش پناه میبریم، با هم حرف میزنیم، جر و بحث میکنیم، خیلیا اینجا زندگی میکنن، هویت دارن، دوستاشون اینجان. همه نوع ادمی هم اینجاست، کنکوری و غیر کنکوری و مجرد و متاهل و باردار و زائو و در شرف طلاق و طلاق گرفته و فیک و اصل و اصیل و فقیر و غنی. 🫂 ولی با هم مهربون باشیم ، چون شاید در دنیای واقعی، همه مان به همان چند کلمه ارامبخش نیاز داشته باشیم... الا بذکر الله تطمئن القلوب

ایا شدنیه با همچین ادمی زندگی کرد و اسیب ندید و بیخیال بود ؟ میشه شبا تا صبح تو یه خونه باشیم و اون ...

منم تقریبا همینم الان پنج ماهه قهرم حرف نمیزنم باش ولی خونه نیستم شاغلم و  مستقل بیرون میرم تفریح و مسافرت با دوستام به سگم حسابش نمیکنم فقط شبا میام خونه ولی تو چون خونه ای بیشتر اذیت میشی اگه نمیتونی مثل من باشی طلاق بگیر جوانیتو حروم این لجن نکن 

منم تقریبا همینم الان پنج ماهه قهرم حرف نمیزنم باش ولی خونه نیستم شاغلم و مستقل بیرون میرم تفریح و ...

عزیزم منم شرایطم مثل اسی هست میخوام برم سرکار بچم چیکار کنم مهد قبول میکنه امسال میره اول ؟؟

برای خودت ک شوهر خوبی نیست به هیچ وجه 

اگه پدر خوبی هم نیست برای بچه ات واقعا موندن با همچین آدمی تلف کردن عمر و زندگیته

ولی اگه میتونی کلا ندید بگیرش میتونی؟؟


در دایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیم ...لطف آنچه تو اندیشی ،حکم آنچه تو فرمایی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز