بچه ها من دو سال عاشق یه پسری بودم که نشد متاسفانه
بعد الان که فک میکنم احساس میکنم دیکه قرار نیست عاشق بشم چون بعد اون از کسی اصلا خوشم نیومده ۲۲ سالمه دانشحوام یع سالم مونده
اگه برگردم شهر خودمون ارتباطاتم زیاد نیست که فرصت آشنایی پیش بیاد
دلمم نمیخواد سنتی ازدواج کنم واقعا دوست دارم خودمم از اون طرفه هوشم بیاد
یبار ۱۹ سالگی
یبار ۲۵ سالگی
18 سالمه عاشق نشدم
پنج سالگی تو بچگی از یکی خوشم میومد ۱۷ سالگی دوباره عاشقش شدم
۲۱ سالگی عاشق شدم . الان ۲۷ سالم .
عشق فقط یکبار . بقیه دوست داشتن زیاد و وابستگی هستن .
اسم اینا عشق نیست وابستگی هست هوس هست
عشق حرمت داره
اگه رفتی زیر یک سقف طرف همه جوره هوات رو داشت درکت کرد اون میشه عشق
من بزرگترین اشتباه زندگیمو کردم با یکی رفیق شدم الان با همون آدم ازدواج کردم اما اصلااااا راضی نیستم
تو رو خدا مواظب باشید
هیچ سنی! کلا همه چی برا من اجبار بود! و درکی ازش ندارم اگرم بگم برام مسخره است دروغ نگفتم
نمیدونم کدومشون عشقه
۱۵_۱۶ سالم بود با برادر دوستم اشنا شدم و دوست شدم اون ی دل ن صد دل عاشقم شده بود اومد خاستگاریم و اینا خیلی خیلی خیلی خوب و مهربون بود ولی یک هفته مونده ب عقد همه چی خراب شد
۱۷ سالگی با شوهرم اشنا شدم سرویس مدرسم بود منو دوست داشت نمیدونستم حتی از جریان نامزدم باخبر بود چون تحت نظرش بودم خلاصه با پا فشاری های خودش و گل و دعوت و خرس خریدن شیفته ش شدم و ازدواج کردیم خیلی همو دوست داریم ولی شوهرم بیشتر دوستم داره ولی من گه گاهی ب اون نامزدم فک میکنم با اینکه بعد از کات هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد چن بار اومد خاستگاری ولی خانوادم قبول نکردن
۲۲ سالم بود و بهش نرسیدم. خیلی سخت تونستم فراموشش کنم ولی بلاخره تونستم خداروشکر. تاپیک هامو بخون متوجه میشی
