آخرین مورد که برای من پیش اومد مادر پسر خیلی تعریف کرد پسرم اهل هیچی نیست و ساده اس و اینا و حتی عکستو نگاه نکرده !
وقتی پسر رو دیدم گفت آره عکستون رو دیدم! یه جا که کرک و پرم ریخت وسط حرفاش یادم نیست چی شد گفت عموم پدرمو میبرده سینما زمان قدیم و
صحنه های س . ک. سی که می رسید جلو چشمشو می گرفت من این کلمه ارو شنیدم هاج و واج موندم همینجور ازش پرسیدم قبلا با دختری صحبت کردید چی شده به نتیجه نرسیدید گفت ناخن می کاشتن دوست پسر داشتن آمارشونو داشتم من خودم دنبال یکیم که با کسی نبوده باشه چون خودمم با کسی نبودم
حالا کسی که با دختری نبود میاد کلمه ی س . ک سی رو اینقد واضح میگه سوال اینجاست
مادرش کچلم کرده بود که بیایم ببینمیمت و فلان که من پیغام داده بودم اول با پسر دیدار داشته باشم اگه اوکی بود همو ببینیم ولی بعد دیگه پیگیری نکردن البته منم از پسر اصلا خوشم نیومد یه مقدار عجیب غریب بود و بلاتکلیف مثلا ملاک و معیارش برای انتخاب همسر رو پرسیدم انتظاراتشو پرسیدم سربالا جواب می داد و می گفت فقط احترام !
خیلی عتیقه بود به نظرم یا یه مورد دیگه بود حالا صحبت می کردیم نه جواب مثبت دادم نه چیزی
می گفت شکلک نیستم ولی بو ببرم با همکارای مردت صمیمی شدی میلیاردی مدیرتو می خرم تا بفهمم چیکار می کنی ؟
یا می پرسید تو خانواده اتون کیا شغل دولتی دارن