اون شبی که بارون میومد بعد همش نگام میکرد منو میخندوند
میگفت این لحظه ها دیگه تکرار نمیشنا قدرشونو بدون 🥲💔
اگه دوست داشتید ۴ تا تایپک قبلم رو بخونید راهنماییم کنید 🥲
تو باز خواهی گشت .... مهربان تر از همیشه؛. در شبی از تاریخ که این عشق دیگر نبضی نخواهد داشت.... تایپکای قبل از ۱۴۰۴/۶/۲۰ متعلق به من نیست و گردن نمیگیرم😂🙂
ولی روزی که امد با بابام صحبت کنه واسه موافقت ازدواجمون منم پشتش درامدن بابام حمله کرد من رو بزنه امد جلوم وایستاد به بابام گفت هرچقدر دوس داری منو بزن ولی جون عزیزت دست بهش نزن اون لحظه استرس خیلی شدیدی داشتم ولی الان بهش فکر میکنم واسم شیرین 😍
باباش نمیزاره عکس دخملشو جایی بزارم 😑🥺 بزارم مشخصاتشو بگم به دلم نمونه حداقل🥺😜🤭 دخملیم چشاش درشت و خوشمل مشکی تیله ای مثل مامانش داره😍😅 مژه هاشو که نگم عجیب دل میبره 🥰 پوست سفید برفی 🤍♥ لباش خوداااا نگم غنچه ای و قرمز قرمز 😍💋 صورت گرد و توپولی دلم میخواد گاز بگیرم ولی دخمل لوس باباش گریه میکنه😑🥺 عشقولیم زود بزرگ شو که کلییییی باهم کار نکرده داریم کلی خرید داریم باهم کلی باید باهم شهربازی بریم و دیوونه بازی دربیاریم 😅 🥰 دوست دارم ولی نه بیشتر از باباییت یادت باسه هاااا😅
تازه ازدواج کرده بودیم شب خوابیده بودم یهو بلند شدم دیدم بالا سرم نشسته داره نگام میکنه بهش گفتم چرا بیداری چرا زل زدی ب من. گفت خداروشکر خدا تو رو بهم داده
🚫🚫🚫کسایی ک نظر مخالف من دارن تحت هیچ شرایطی ، تاکید میکنم تحت هیچ شرایطی کامنت من رو رپیلای نزنن و در تایپک های من شرکت نکنن چون نظرشون رو نه میخونم نه جواب میدم
اولین دلخوشی زندگیم💕مادرم💕پلان اول ؛ دیشب همه چیز به ‹ مو › رسید پلان دوم ؛ صبح معجزه شد و ‹ مو › پاره نشد ± دو ساعت بعد از معجزه ، مامانِ بیخبر از اتفاقات اخیر ، برای احوال پرسی زنگ زد و گفت : ‹ دیشب کلی دعات کردم💛'💎 ›دومین دلخوشی زندگیم💕 پدر و برادر جانم 💕 با قلب مهربونشون و خوبی های بی منت 🌈🦋 سومین دلخوشی زندگیم اومدن مردی تو زندگیم که منو با تمام بچگیام بزرگ کرد 🌱و کنارش بدون هیچ ترسی خود واقعیمم🙃 .آدم امن زندگی من🫂❤️ میگفت هرچقدر دلچرکین باشم ازت ولی دوستداشتنت هنوزم به دریا وصله.💙 در دل و جان خانه کردی عاقبت ...❤️🌈 خدایا شکرت بابت همه چی 💛💛