2777
2789

کوچکترین مسأله ای رو اینقدر بزرگ می‌کنه که نگو .به نظرم می‌تونه بهترین زندگی رو داشته باشه ولی مدام درحال بحث کردن با بقیه هست واقعا سخته باهاش زندگی کردن .یعنی تو خیابون یه نفر بگه بالا چشمت ابرو هست تا سه روز با طرف بحث داره و اذیت می‌کنه .من هم تو خونه حق ندارم بهش بگم مثبت مادرم تو خونه کمک باش روزگارم سیاهه و بالای سی و پنج سال دارم و مجردم حیف که مادرم روز به روز داره بدتر میشه تاکسی شرایط من رو نداشته باشه شاید درک نکنه و شاید بگه دارم بزرگ نمایی میکنم الان مدتی هست بخاطر رفتارهاش دارم آسنترا میخورم اما واقعا کنار اومدن باهاش سخت شده می‌دونم گفتن این مسائل چیزی رو حل نمیکنه ولی دلم گرفته بود برای دردودل گفتم 

ایمان میاورم به دوستی و صداقت قاصدک سالهاست که صدایم را شنیدنگاهم را خواند غصه هایم را گریست خوشی هایم را خندید وهمه شان را رساند به دوردست های خاکستری!                       وتو امروز هرچه قاصدک دیدی جز پیام دلتنگی های من چیزی از او نخواهی شنید 

خوب میکنی میگی، باید حرف بزنی تا اروم بشی

منم مامانم هیمنطوره باهامون تازه شابد خیلیییییی بدتر 

زندگیو برامون جهنم کرده ولی هیچکاری از دست مون برنمیاد

من فقط میگم، اگه دوماد اومد به این خونه، کاش خدقل جلوی اون رفتاراشو درست کنه فکر نکنه خانوادم مشکل روانی دارن

خوب میکنی میگی، باید حرف بزنی تا اروم بشیمنم مامانم هیمنطوره باهامون تازه شابد خیلیییییی بدتر زندگیو ...

عزیزم یه همسایمون ساعت دوازده ظهر زنگ زد به مامانم راجب یه جریان با مادرم صحبت کنه مادرم از اون موقع سه بار به خودش زنگ زده بدو بیراه میگه و بحث می‌کنه یبار به همسایه روبرویی مون زنگ زده و نمیدونی چه حرصی به خودش و من داد این جریان همیشه هست با کوچکترین چیزی جوش میاره و فحش میده 

ایمان میاورم به دوستی و صداقت قاصدک سالهاست که صدایم را شنیدنگاهم را خواند غصه هایم را گریست خوشی هایم را خندید وهمه شان را رساند به دوردست های خاکستری!                       وتو امروز هرچه قاصدک دیدی جز پیام دلتنگی های من چیزی از او نخواهی شنید 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عزیزم یه همسایمون ساعت دوازده ظهر زنگ زد به مامانم راجب یه جریان با مادرم صحبت کنه مادرم از اون موقع ...

وای دقیقا مامان منم همش تلفن دست میگیره همش عصبی میشه زود چه داد و هوارهابی و بدوبیراه میگه

اصلا جرعت نداریم بگیم کار یا حرف تو اشتباه بوده نه دیگران

راه حلی پیدا کردی به منم بگو لطفا 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  2 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  1 ساعت پیش