2777
2789

من نه سن زیادی دارم،نه تجربه آنچنان بدی،اما درس های بزرگ و مهمی گرفتم و بدترین دوره رو گذروندم،هنوز هم دارم میرم پیش روانپزشک(به خاطر تَوَهُم هام و حال بدم) و قرص مصرف می‌کنم...


حدود آبان ماه بود که توی تلگرام با یکی آشنا شدم،در برخورد با آقایون طوری ام که توی همون برخورد های اول متوجه منظور و شخصیت شون می‌شم،توی اون رباتی که بودم مشخصات مکان بود و کیلومتر مشخص بود،پسری که باهاش آشنا شدم به قول خودمون آرشام تهرانی بود،خیلی ساده لوحانه به نظر میاد اگه کسی باور کنه اینا واقعی ان،خب منم باور نکردم،اما کاملا بهم ثابت شد


مثلا غذاهای آنچنان درست میکرد خودش و برام میفرستاد (خودش هم بود)برام آهنگ میخوند..انگلیسی میخوند و کاملا درست بود،رشته اش پزشکی بود و هر سوالی داشتم خیلی خوب و دقیق برام میگفت


اینا رو توضیح دادم تا متوجه شید همه چی کاملا واقعی بود،چند روز گذشت،همونطور که حرف می‌زدیم خواست با خواهرش آشنا شم و باهاش حرف بزنم،کاملا شبیه استاد های دانشگاه بود پسره،خیلی با درک و فهمیده و البته باکلاس


کم کم فهمیدم قبلا با یه دختری بوده که خانواده اش هم در جریان بودن و قصدشون جدی بوده،اما دختره خیلی بهش شک کرده و سر یه چیزای دیگه جدا شدن(۲۱ سالش بود پسره)


من در وهله اول بهش دروغ گفتم راجب سنم و خونمون..اما وقتی خیلی با خواهرش صمیمی شدم یه روز تلفنی گفتم بهش...اینجا بود که خواهرش بهش گفت و پسره از اون آدمی که مدام حرف های محبت آمیز میزد عوض شد،(واقعا کاش همینجا تموم میشد)


بازی روانی راه مینداخت کامل،عقاید ادما رو به چالش میکشید و زیر سوال میبرد،یه بار بهم گفت خیلی ذهنم درگیره و نمی‌دونم باید رهاش کنم یا بهش فکر کنم،گفت نمی‌دونم باید با این آدم شاد و شیطون و امن چیکار کنم و انگار قلبم رنگش رو گرفته


و منم انقد گیج بودم که متوجه نشدم


خیلی حرفا بود..گذشت تا خواهرش پیام داد و مامانم دیده بود


گفته بود که داداشم همه چی رو میدونه و بهتره خودت بری بهش توضیح بدی،مامانم جواب داده بود گفته بود به درک و فلان و هیچی به من نگفت تا دو روز بعد که مامانم ازم توضیح خواست و براش همه چی رو گفتم،و خب با اون بحث مون شد و دیگه پیام ندادم بهش...تا دو هفته بعد که میشه حدود شب یلدا بهم پیام داد....


پیام داده بود حالت چطوره و...که منم خیلی تعجب کردم

 ولی خیلی سرد شده بود


خب اونم دوره امتحان هاش بود و خیلی دیر آنلاین میشد..شاید روزی یه بار


تصمیم گرفتم خودم رو بیشتر اذیت نکنم و دیگه بهش پیام ندادم،گفتم اونم مغروره پیام نمیده،اما بعد دو روز باز پیام داد،اما بازم سرد برخورد می‌کرد و منی که نه میشد حزف از علاقه بزنم و نه میتونستم رهاش کنم برام عذاب آور بود به شدت


تا اینکه بعد چند روز غیب شد و من موندم و یه دنیا سوال و عذاب،شماره اش رو که می‌گرفتم میگفت مشترک مورد نظر خارج از سرویس


حسابم رو حذف کردم


حساب جدید باز کردم و هر روز چک میکردم آخرین بازدیدش رو


تا اینکه دیدم آنلاین شده بود و منم ذوق زده حسابم رو باز آوردم و دیدم پیام داده


و این شد شروع دوباره


شده بود همون آدم قبلی و خیلی چیزا رو باز تجربه کردیم


عاشق بچه ها بود،می‌گفت دوست دارم بچه ها رو بکشونم یه گوشه و بگم که بهم بگن بابا...هر شب که میگذشت بیشتر وابسته این آدم می‌شدم،باهم بحث های فلسفی می‌کردیم و حتی علمی:/


برام جزوه هاش رو میفرستاد و یه سری چیزا توضیح میداد


و حتی از شخصیت مورد علاقه ام برام نقاشی کشید


تا اینکه واسه خودم اتفاق وحشتناکی افتاد


از طرف عموم به شدت اذیت میشدم و بارها و بارها اذیتم می‌کرد 


من عموم جوون بود و مجرد،منم خیلی دوسش داشتم و صمیمی بودیم و چون خونه مجردی داشت من زیاد بهش سر میزدم و پیشش می‌موندم


یه سری چیزا رو به پسره گفتم که اذیتم بعد چند روز به مامانم گفتم و نذاشت اوضاع بدتر شه..


اما یهو پسره باز ناپدید شد


پیام داده بود که من به یه سری ها پیام دادم و میخوام برم کرج واسه زندگی و... گفته بود زندگی خوبی داشته باشی

هستید بقیه اش رو سریع بگم؟

لایک نکید لوطفا. از دلان عالم هر که را دیدم غمی دارد ای دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد...         زیبا امد زیبا شوی... درجام می مینا شوی... طوفان که سهله دریا شوی دیگر نمیخواهم تو را... املام بیثطه... با غرور میگم تاجی ام💙🔥

لایک کن

🌟اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن. صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا.برحمتک یا الرحم الراحمین🌟

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اره

امضام خونده بشه🤌برای حاجت رواییتون عزیزان دلم خودم یه حاجت خیلی سختی داشتم به لطف خدا امام حسین و شهید نوید صفری حاجت روا شدم اینطوریه ک زیارت عاشورا رو به مدت40روز میخونی تقدیم میکنی به روح پاک شهید نوید صفری ک امام حسین رو واسطه ی حاجتتون قرار بدن و ایشون قسم خوردن ک یا حاجتتون رو میدن یا توی اون دنیا هواتونو دارن🙂اگه امضامو خوندی حتما بهم بگو و برای سلامتی و خوشبختی منم دعا کن اسمم بگین کاترین 🙂❤

خب 

ماهم عاشق بچه ایم ولی به رو خودمون نمیاریم که جلو بقیه وانمود کنیم خودمون نمیخوایم البته خدام به رو خودش نمیاره که ما عاشق بچه ایم. انتظار از درد دندان بدتره انتظارازکندن جان بدتره..
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز