به نظر من فراموش شدن توسط رفیق صمیمی
خواهرانه عاشقش بودم
از خندش بیشتر از خنده ی خودم خوشحال میشدم
از ناراحتی اش بیشتر از ناراحتی خودم ناراحت میشدم
هر اتفاقی که می افتاد اولین نفر واسه اون تعریف می کردم.
هر احساسی که داشتم به اون می گفتم
اونم همین کارو می کرد
بی هیچ دلیلی
دیگه نه پیام میده نه زنگ می زنه
پیامم بدم سین می زنه جواب نمیده
زنگ می زنم رد می زنه
نگید شاید کار داره
چون 24 ساعته آنلاینه تو ایتا
خیلی دوسش داشتم
خیلی
همه ی راز های زندگی ام می دونست
از دست هر کی ناراحت بودم به تو می گفتم
حالا که از دست تو ناراحتم به کی بگم 🥲