2777
2789
عنوان

نباید این جوری میشد ولی

199 بازدید | 10 پست

به نظر من فراموش شدن توسط رفیق صمیمی


خواهرانه عاشقش بودم


از خندش بیشتر از خنده ی خودم خوشحال  میشدم


از ناراحتی اش بیشتر از ناراحتی خودم ناراحت میشدم


هر اتفاقی که می افتاد اولین نفر واسه اون تعریف می کردم.


هر احساسی که داشتم به اون می گفتم


اونم همین کارو می کرد


بی هیچ دلیلی


دیگه نه پیام میده نه زنگ می زنه


پیامم بدم سین می زنه جواب نمیده


زنگ می زنم رد می زنه


نگید شاید کار داره


چون 24 ساعته آنلاینه تو ایتا


خیلی دوسش داشتم


خیلی


همه ی راز های زندگی ام می دونست


از دست هر کی ناراحت بودم به تو می گفتم


حالا که از دست تو ناراحتم به کی بگم 🥲

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

چون سنت کمه این حسو داری

بزرگ‌تر بشی شاید خوشحال میشی یه همچین آدمی‌یو دیگه تو زندگیت نبینی

ای پرچمت ما را کفن 🇮🇷ببخش باران، که تو میباری و ما شسته نمیشویم🍂تو زاده‌ای از جنس درد ولی سرشار از امید💕 به قول شاعر ( اهل هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ..! )..در تلاش داشتن زندگی خوب، حال خوب🦋همچو کرم پروانه در انتظار شکافتن پیله و پروانه شدن🦋🤍

منم دوستمو گزاشتم کنار فرشته هم بود خسته شده بودم زوری نیست که

چرا ؟ 

والا اون همش سعی می کرد منو به خودش نزدیک کنه 

اون زنگ می زد 

اون پیام میداد. 

اون می چسبید به من 

اون قربون صدقه من می‌رفت 

اون چهار روز می‌رفتم مسافرت خودشو می‌کشت که برگرد دلم برات تنگ شده 

چی زوری نیست الان دقیقا ؟ 

من اونو زور نکردم 

اون بود که منو مجبور کرد اون خودشو بهم نزدیک کرد 

وگرنه من اصلا علاقه ای بهش نداشتم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز