سال یازدهمم امسال ۳ بار میخواست طلاق بگیره نصف سال رو من بدبخت همش استرس و اظطراب داشتم که اتفاقی نیوفته با وجود اینا یکبار هم عمل کردم به خاطر بیماریم همش مریض بودم الان کارنامه ک اومده فقط یک تجدیدی آوردم اونم چون روز امتحان پدربزرگم اینا داشتن میومدن مامانمو ببرن تمرکز کافی نداشتم با این حال بازم یک تجدیدی آوردم اونم درس عمومی بقیه رو خوب دادم
توی جمع خوب شستم جلو پدربزرگ مادربزرگ خاله دایی و ....
منم اعصابم خورد شد گفتم شرمنده که یک سال تمام تمرکز من بدبخت رو بهم ریختین شرمنده که عمل کردم ۲ هفته باید استراحت میکردم بخیه هام باز نشه خانم بهش بر خورد قهر کرد
حرف بدی زدم آیا؟آخه واقعا سخت بود برام بحث های توی خونه