به خاطر شرایط یه مدته خونه ما میمونه
دست به سیاه و سفید نمیزنه
لیوان ابم دستور میده ببریم براش
بعد تا بچه 6 و 1 ساله داره
فکر میکنه من پرستار بچه هاشم
خدا اونروز رو نیاره که بچش بگه بیا بازی کنیم من بگم نه
یه جوری غوفا به پا میکنه و حالت قهر میگیره
بعد خودش یکبار هم باهاشون بازی نمیکنه
بعد بدتر از همه اینکه میخواد منو تربیت کنه
هی چرا فلان ساعت بیدار میشی
چرا این ساعت میخوابی
چرا گوشی میگیری
من با موندش اینجا کاری ندارم ولی دخالت ها و گیر دادن هاش روانیم کرده