قبلنا منو خالم مثل کارد و پنیر بودیم اصلا خوب نبودیم باهم باید اینم اضافه کنم که فاصله سنیمونم زیاد بود حدود ۱۰_۱۵ سال
یادم میاد یه سری خونشون بودیم و من حدودا ۹_۱۰ سالم بود چنان حرف ها فحش هایی به منم زد که تا دوروز تمام گریه من قطع نمیشد تازه اینا کم نبود مارو از خونشون بیرون کرد جدا از اینا مامانم به شدت طرفدارشه میگه حتی اگر تو سریت هم زدن باز باید ساکت باشی ،،، حدودا ۵_۶ سال میگذره از اون اتفاق و الان مثلا باهم خوبیم ولی روزی نیست کهمن برم اونجا و یه تیکه بار من نکنه باید اینم اضافه کنم که مجرده و خونه ی مامانجونم زندگی میکنه به نظرتون چی بگم بهش چه واکنشی نشون بدم اگر بهم هزار تا تیکه بندازه من فقط یه کلمه بهش حرف بزنم میشینه مامانم رو پر میکنه که بیاد با من دعوا کنه