تو را می خواهم
برای پنجاه سالگی
شصت سالگی
هفتاد سالگی
تو را میخواهم برای خانه ای که تنهاییم
تو را می خواهم برای چای عصرانه
تلفن هایی که می زنند
و جواب نمی دهیم
تو را می خواهم برای تنهایی
تو را می خواهم
وقتی باران است
برای راهپیمایی آهسته ی دوتایی
نیمکتهای سراسر پارک های شهر
برای پنجره ی بسته و وقتی سرما بیداد میکند
تو را می خواهم
برای پرسه زدنهای شب عید
نشان کردن یک جفت ماهی قرمز
می خواهم تو را
برای صبح
برای ظهر
برای شب
برای همه ی عمر..!
|نادر ابراهیمی|