شوهرش ادم بددهن، عصبی،بیکار وخسیسی بود، که دیگه خواهرشوهرم طاقت نیاورد و گفت طلاق میخوام و حدود چند ماهه داره کاراش رو میکنه و حق طلاق هم با خواهر شوهرمه، اما شوهره راضی نبود و هی میگفت برگرد من عاشقتم و تغییر میکنم و فلان( قبلا دو بار بهش فرصت داده بود اما فقط واسه یک ماه خوبه بعد روز از نو و روزی از نو)
خلاصه کل فامیل هم فهمیدن در شرف طلاقه چون خودشم میگفت واقعا ادم درستی نیست و من نمیتونم طاقت بیارم ولی یهو به طور عجیب و غریبی میگه من میخوام برگردم پیش شوهرم عاشقشم و بدون اون نمیتونم!!!
دقیقا دو هفته س و هر رور تو خونه جنگ اعصاب داریم و همگی خیلی متعجبیم و مادر شوهرم میگه حتما دعایی چیزی براش گرفتن چون واقعا خیلی عجیبه
از کجا بفهمیم چیزخورش نکردن یا دعا نگرفته باشن براش؟