سلام
عروسی داداشم بود
همه لباس محلی داشتن جز من
ازین ور اونور خواسم لباس قرض بگیرم نشد
کسی نداد بم
مامانم هم برا زن داداشم درست کرده هم برا خواهرم
فقط برا من ازین لباسا درست نکرده
مادر شوهرم یدونه کلاه محلی داره جلوش چنتا تیکه طلا وصله
ما رسم داریم این کلاهو با لباس محلی بپوشیم
فک کردم لباس گیرم میاد ب شوهرم گفتم از مامانت این کلاهو قرض بگیر دوس دارم بپوشم
شوهرم رفته قرض گرفتو من لباسو گیرم نیومد و کلاهم استفاده نکردم
مادر شوهرم عروسی نیومد
فردا عروسی رفتم واکسن یکسالو نیمی پسرمو زدم
خیلی پاهاش درد میگرفت و تب میکرد و نتونسم کلاه مادرشوهرمو پس ببرم
تقریبا دو روز شد
روز سوم مادرشوهرم زنگ زد مامانم