خلاصه پسر ماجرا اومد
علت رد کردنم دفعه اول این بود که بنظرم هوش اقتصادی پایینی داشت و از نظر اعتقادی چندان به هم نزدیک نبودیم ایشون مذهبی بودن و من نماز هم نمیخونم چون با خدای خودم هم قهر بودم
به اصرار من رفتیم مشاوره تست دادیم به مامانمم گفتم اگه درصد پایین بگه من قبول نمیکنم
گفتم کاش بتونم فرار کنم ازین ماجرا
از یه سری چیزا استفاده کردم مثلا گفتم من راحت با اقوام نامحرمم صحبت میکنم و چادر بیرون از این شهر هیچوقت نپوشیدم
گفتن مشکل نداره چون فیزیکی در تماس نیستید
هرچی که میگفتم با منطق ردش میکرد و به نحوی قانع کننده از کنار ماجرا گذر میکرد
گفتم مسکن و چطور تامین میکنید گفت فعلا اجاره بعد ان شالله با شغل دوم و پس انداز کردن میخریم
گفتم من میخوام مامانم اینا رو با خودمون ببریم مسافرت گفتن از خدامه
گفتم ماشین نداری گفت وام میگیرم میخرم و……
جواب مشاوره اومد گفت به هم دیگه ۶۰ تا ۷۰ درصد میخورید
سر همین مامانم میگفت درصد بالا گفته خیلی هم خوبه
منم سرقولمم هستم و رفتیم سر جلسه مهریه