اقا ما نشست یوتیوپ غذا دید سگی گشنه مون شد
رفت اشپز خونه
هی یادم میرفت فلان چی بیارم ترشی ماست سس
مجبور میشذم هی در یخچال باز کنم
اقا نورش افتاذ تو حال غوغا شد
خونه ترکید مامانم داد فریاد خدا بکشت ایشلا فلان شی
از بس داد زد نمدم عادت شه همیشه بلنذ بلند حرف میزنع رو یخچال شدیددحساس از بس از قصد بلند حرف زد بابام بیدار شه تا بابام گفت برو بخواب اینم سکوت کرد رفت خوابید
خدایا نصیب گرگ بیابون نشه