همکار قبلیم بهم ز زد بعد کلی( ۲۰ دیقه ) احوال پرسی و صحبت و حرف کشیدن ،موقع خدافظی گفت راستی میای فلان کارو که ما بلد نیستیم برامون انجام بدی منم موندم تو آمپاس و مجبور شدم بهش بگم باشه یعنی کاری کرد علیرغم میلم بگم باشه و قول روزای آینده رو بهش دادم . که میام ، آخرشم ب شوخی گفتم سلام گرگ بی طمع نیست ، ولی نرفتم یعنی نتونستم درگیر زندگی و کار خودم بودم ، که حالا یه ماهو نیم تفریبا گذشته ، الان عذاب وجدان دارم آیا من حق داشتم عهد زورکی رو ک با مکرهمکارم مقرر شده بود بشکنم ؟آیا گناهی گردن منه؟