من ۱۸ سالمه و خب امسال کنکور دادم و به احتمال ۹۰ درصد داروسازی تهران میارم من همون اول قرار بود بعد از اینکه دانشگاه قبول شم برم برای مهاجرت به یه کشور دیگه و اینو از کلاس نهم اینا می گم به صورتی که مثلاً من توی این سن یه مقاله isi دارم بعد حالا که دیدن من دارم قبول می شم همش می گن آره مثلا دختر فلانی رفت و برگشت با همش بد خارج رو می گنو می گن اونجا جنگه و پدرم همش می گه تو هر جا بری من باهات میام توی آینده مثلا توی همین ایران داروخانه بزن منم میام اونجا پیشت کار کنم همش انگار می خوان منو منصرف کنند ولی من واقعا اگه نرم می میرم اصلا اون چیزی که من می خوام از زندگیم خیلی فرق داره با نظر مامان بابام کل زندگی و آیندم رو اونجا می دونم بعد مامانم همش گریه می کنه و ... آخه من بهشون می گم می خوام از تابستون برم کلاس زبان و .... اینا همش ناراحت می شن من واقعا دارم عذاب وجدان می گیرم من می رم در نهایت ولی دلم نمی خواد آنقدر ناراحت باشن چی کار کنم