سلام ، همسر من به شدت مخالف کار کردن من هست و میگه که لزومی به کار کردن تو نیست اگه هم میخوای کار کنی بیا پیش خودم و اگه نه برو دنبال کارایی که دوست داری . من از قبل راجع به علاقم نسبت به هنر ( نقاشی ، سفالگری و... ) گفته بودم . حالا بعد یه دعوای خیلی وحشتناک که اخیرا داشتیم و حتی تا مرز های رفتن به دادگاه هم رفتیم دو روز پیش برگشتم خونه و بهش گفتم یه مدت میام واسه خودت کار میکنم تا ببینم به قول هایی که داده عمل می کنه یا نه ( مثلا اینکه بیشتر وقت بزاره ، بیشتر پیشم باشه ، سفرای کاری گاها منو ببره با خودش و ... ) حتی به کارفرمام هم رفتم توضیح دادم و قرارداد هام رو فسخ کردم که برام خساراتی هم در پی داشت . حالا هنوز ۷۲ ساعت از قولایی که داده نگذشته به من پیام داده میگه من دارم میرم فلان جا کار مهمی واسم پیش اومده تا یکشنبه نمیام برو خونه مامانتینا اگه میخوای ... میگم پس من کارم رو از کی شروع کنم میگه که بزار برگردم .
یعنی واقعا دلم میخواد سرمو بکوبونم تو دیوار که باز برگشتم ... الان برم پیش مامانم بگم سلام مامان من نرفته برگشتم؟
اصلا چه لزومی داره طی این چند روز تعطیلی بره سر کار اونم تو این چند روز تعطیلی ...
از طرفی مادرخونده اش طی تماسی زنگ زد منو شست پهن کرد که چرا این پسرو انقدر ناراحت میکنی مگه نمی بینی چقدر لاغر شده بعد ازدواج ؟ به جای سرکار رفتن یادبگیر چطوری شوهر داری کنی ...
حرفای مادر خونده اش رو چی به مامانم یا خودش بگم ؟