من بابام خیلی سخت گیره برا دوره نامزدی یادما تازه نامزد کرده بودیم رفتیم پیک نیک با خانواده خودم همه تو چادر نشستن منو نامزدم بیرون کنار منقل داشتیم کباب درست میکردیم بابا هرچند دقیقه یبار یه اوهوم میداد که حواسم بهتون هست یبار نانزدم اومد دستمو بگیره همون لحظه بابام یهو اوهوم داد نامزدم هول شد دستمو زد به منقل دااااغ