یدوره افسردگی رو گذروندم الان رفتم سرکار ، غیر مرتبط با رشتم
تبدیل شدم ی یک دختر بی زبون لال یعنی اگه اذیتم کنن تیکه بندازن نمیتونم جواب بدم
مدیرم هوامو داره اما بعضی جاها باید خودم جواب بدم
مثلا دیروز میخواستم یک قسمتی برم با یک همکاره بیشعورم مشکل دارم فکر میکنه منو گذاشتن که زیر نظر ش داشته باشم گلی پشت سرم حرف زد اول که رفته بودم بهم پیشنهاد دوستی داد بعد که رد کردم باهام دشمن شد و اذیتم کرد
مثلا دیروز برگشته میگه حق نداری اینجا بیای سمت کار منو و از اینجا برو و چند تا چرت و پرت دیگه با لحن خیلی بد در صورتی که کار منم همون جاست ترسیدم که بهش بگم که مگه ماله باباته تو فقط تو اون آردی قراضه ات میتونی به کسی بگی که بیاد یا نه چون فقط مالک اونی
از اونور ی پسره دیگه ی بار شوخی کرد برگشت گفت درد و بلای فلان دختره بخوره تو سر من ،من خندیدم بهش گفتم بیشعور
بعد باز دیروز صدبار اینو تکرار کرد میخواستم متقابل حرفشو برای یکی دیگه تکرار کنم که دیدم اگ تکرار کنم که میشم اون !!
و نمیدونستم چی جوابشو بدم
فقط گفتم حدتو بدون
بعد برگشت گفت بی جنبه مثل فلان دختر باش بخند
درصورتی که داشت ب من توهین میکرد ومنم گفتم ببین روزای اخرمه میتونم مثل خودتون هوچی بازی و بیشرف بازی در بیارم اما این چیزی که ازم میبینی شخصیتمه که در سطحم نمیبینم جواب بهت بدم
دختره هم سر حرف این شیر شد ،لیوان چاییش رو گذاشت و رفت اشغال ،منم نمیشد که فقط مال خودمو بردارم چون بعد دوباره من بده میشدم
شما بودید تو این موقعیت ها چه جوابی میدادید
سرماه از اینجا خارج میشم