پدرشوهرم خاله زنکه و میشینه پشت سرم حرف میزنه هر بار به یه بهانه ای
تولد پسرم بود من یکی از جاریهامو دعوت نکرده بودم چون اونم واسه تولد بچه اش منو دعوت نکرده بود
حالا پدر شوهرم روز تولد که فهمیده دعوتش نکردم ناراحت شده و پشت سر من و شوهرم حرفزده جاری کوچیکه هم اونجا بوده
البته مادر شوهرم میگه آخر صحبتاش یادم افتاده بهش گفتم آخه اول اون اینو دعوت نکرده با اینکه کوچیکتره
مگه کجاش بهتره که اون دعوت نکرده و این (من) باید دعوتش میکرده؟؟؟🤐😐😑
خلاصه میگه همینو گفتم دیگه خفه شد و زبونش رو کرد تو ک. و نش
حالا من کنجکاو شدم که چیا گفته آخه همیشه میگه من پشت وروم یکیه😐 و پشت سر کسی حرف نمیزنم🤣
ولی من ناراحت میشم و میخوام بدونم چیا گفته که برم تو روش بگم که گوه بخوره دوباره حرف بزنه بار اولشم نیست
به نظرتون زشت نیست برم از جاری کوچیکه سوال کنم که تازه دو سه ماهه عروس شون شده؟؟؟