مادرپدرشوهرم شهرستانن یک هفته اومدن خونمون مهمونی شوهرم دیروز سرهیچی منو از اتاق خواب انداخت بیرون گفت برو بیرون بخواب ،منم رفتم تو اتاق دیگمون یهو اومد بالاسرم بامشت زد تو پام یه جوری ک به زور راه میرم ، خیلی بدجورزدم بعدم با مامانش بحثش شد گفت بین بچه هات فرق میذاری وفلان ،خواستن برم اینقدر گریه والتماس کردم ک موندن ،بعد باباش بهم گفت تو به درد زندگی نمیخوری پسرمو بدبخت کردی همش به فکر خرید کردنی وسیله خونه بخری عوض کنی بریزی بپاشی در صورتی ک من همه چیزو خودم میخرم وهزار تاحرف دیگه ک واقعا قلبم شکسته ،بازم دیشب شام درست کردم رفتم بوسشون کردم گفتم ببخشید ب شوهرمم گفتم باهاشون روبوسی واشتی کنه،الان بیدارشدن جمع کردن برن مادرشوهرمم هرچی سوغاتی خریده بودم بهش دادم یه دونشو برنداشته بنظرشما من چه گناهی کردم این وسط
تاجاییکه من متوجه شدم تقصیر خودته عزیزم
چرا الکی التماس میکنی نگهشون داری؟!
هیچ گناهی نکردی
شوهرت و خانوادش الاخصوص خانوادش بی لیاقتنن
گناهت اینه به ک و ن ناشور ها اینقدر بها میدی
والا ما مادرشوهر خوب داریم اینجوری بها نمیدیم ک شما ب این خانواده مسخره در این حد بها میدی...
هم کتک میخوری هم التماسشون میکنی خب چی بگیم....خودت اینجوری پرو کردی همه زو
خری عزیزم
البته ببخشیدا
چرا بی دلیل بیرونت کرد
چرا وقتی زدتت رفتی معذرت خواهی
حالا چرا خواهش کردی بمونن
چرا میخوای بمونن؟! چرا انقد خودتو خورد میکنی؟؟
خیلی بدبختم اینقدر دیروز باهاشون حرف زدم گریه کردم ،اینقدر شوهرم اذیتم میکنه گفتم شما خودتون نمیتونید یه ساعت تحملش کنید منه بدبخت دارم میسوزم توروخدا نرید افتادم ب پاشون ،ولی هرچی حرف از دهنشون دراومد بهم گفتن
گناهت حماقت و ضعف شخصیتیته
البته ببخشید رک گفت جور دگ نمیشد گفت
کسیه که خودشو حقیر میکنه چه انتظاری میخواد داشته باشه
حتی متنشو خوندم عصبی شدم از کارات
اونا متوجه اختلاف تو و شوهرت شدن
دعواتون سر چی بود
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
54 ثانیه پیش
55 ثانیه پیش
55 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
